به گزارش خبرنگار سرویس ورزشی لحظه؛ جمشید مشایخی پیشکسوت عرصه تئاتر و سینما در یک برنامه تلویزیونی گفت : تختی به خاطر خیانت همسرش شهلا دست به خود کشی زد.این جمله با واکنش پسر آقا تختی روبه رو شد.
بابک تختی در واکنش به این صحبت ها گفت: مگر پدرم عقب مانده بود که نتواند طلاق بگیرد؟
او در ابتدای صحبت هایش در واکنش به حواشی مرتبط با مرگ جهان پهلوان تختی گفت : بیست و چند سال پیش در ایران وقتی دنبال اسناد و مدارک مربوط به پدرم بودم راهم به وزارت اطلاعات کشیده شد. از آنها پرس و جو کردم و گفتند سری به هتل آتلانتیک زدید یا نه ؟ من به هتل آتلانتیک رفتم و با صاحب هتل صحبت کردم. صاحب هتلی که از سال ۴۶ هتل را در اختیار داشت و وقتی به او تلفن زدم گفت : بابک جان تا به حال چطور نیامدی قاتل پدرت را ببینی؟
من در تمام طول راه دچار عذاب وجدان بودم که آیا باید خودم به هتل بروم یا باید شخص دیگری را می فرستادم ؟ من چطور می توانم مقابل چنین آدمی بنشینم؟ تمام روزنامه ها از اول انقلاب تا آن زمان می گفتند این هتل لانه زنبور بوده و ساواک تمام دیدارهایش را در آنجا برقرار می کرده و هتل اصلا متعلق به ساواک بوده و این یک پوششی برای قتل تختی بوده. وقتی آقای ساعد را دیدم و با هم صحبت کردیم و از مصیبت هایی شنیدم که به خاطر مرگ تختی در آن هتل رفت مصاحبه ای با رادیو های خارجی داشتم و گفتم تختی خودکشی کرده و همه کسانی که تختی را دوست دارند به آقای ساعد یک عذرخواهی بدهکارند.
بابک تختی ادامه داد: چه طور صدا و سیما تریبون را انقدر آزاد در اختیار آقای مشایخی می گذارد که بگوید تختی از دست زنش خودش را کشت ؟چند وقت پیش هم در مورد هدایت آن حرف ها را زدند. آنها فقط به همان چیزی که باقی را متهم می کنند مشغولند.یعنی تشویش اذهان عمومی. مسئله خودکشی پدرم همان موقع در روزنامه ها و مجلات به صورت موکد و مکرر تکرار شد با شاخ و برگ در تمام نشریات بود.
به قول آقای مشایخی تختی نمی توانست با این زن زندگی کند! اصلا این تختی نیست که شما می شناسید.آقای مشایخی! اصلا تختی لات و لمپن نبوده. دوستانش می دانند آقای صنعت کاران هست. تختی اگر شعبان جعفری را درخیابان می دید مسیرش را تغییر می داد. عارش می آمد که کشتی با این لات و لمپن ها قاطی شود. این تختی شما و من نیست. تختی مگر عقب مانده بود که نتواند از زنش طلاق بگیرد؟ استوارترین دوستی ها هم با هم اختلاف دارند. منظور شما این است که شهلا به تختی خیانت کرده و تختی نتوانسته تاب بیاورد و خودش را کشته! این چه استدلال بیهوده ای است ؟